صدای من، صدای هزاران دختر خاموش

AF Women's Justice Movement
2 Min Read

من الهه رضایی،
یک صدای کوچک،
اما انعکاس هزاران قصه از دل افغانستانم؛

روزی مکتب می‌رفتم، درس می‌خواندم،
و رویای پیلوت شدن داشتم.
اما ۱۵ آگست آمد و همه چیز را از من گرفت:
مکتبم را بستند، کتاب‌هایم را گرفتند،
و آرزوهایم را خاموش کردند.

۱۵ آگست فقط یک روز نبود،
بلکه روزی بود که زندگی ما به تاریکی رفت،
روزی که آزادی‌هایمان از ما گرفته شد،
و صدای ما به سکوت بدل گشت.

من دختری هستم که تنها جرمش «خواستن» بود؛
خواستن حق، خواستن قلم، خواستن آموزش،
و خواستن رهایی—
رهایی از تاریکی و سنت‌هایی که انسانیت ما را انکار می‌کنند.

روزی صدای معلمم از پشت دروازه می‌آمد،
روزی نامم در فهرست شاگردان اول بود،
روزی مکتب می‌رفتم، درس می‌خواندم،
و رویای پیلوت شدن داشتم،
امروز صدای شلیک تفنگ می‌آید،
و نامم در فهرست زندانیان است.

مادرم می‌گوید: «دخترم، بخوان»
اما چه بخوانم؟
وقتی دفترم سوخته،
وقتی مکتبم ویران شده،
وقتی دنیایم در تاریکی فرو رفته است.

چهار سال است که ما را دفن کرده‌اند،
اما نمی‌دانستند که ما بذر بودیم؛
در دل خاک،
در دل تاریکی،
در دل خاموشی.

من از زندان بیرون آمدم،
ولی زندان هنوز در من نفس می‌کشد.

ای جهان!
آیا صدای ما را می‌شنوی؟
یا گوش‌هایت را با پنبه‌ی سیاست پر کرده‌ای؟

من، دختری از دل افغانستانم،
از دل تاریکی برایت می‌نویسم:

ما را فراموش نکن!
صدای ما، صدای تاریخ است،
صدای عدالت است،
و فریادی است برای آزادی.
ما از نو برخاسته‌ایم،
با قلب‌هایی پر از امید،
با دست‌هایی پیوند خورده،
و روحی که هرگز شکست نمی‌خورد.

قوی‌تر از همیشه،
و همچنان ایستاده‌ایم
برای آینده‌ای روشن‌تر،
برای نسلی آزاد و سربلند

 

سخنان الهه رضایی در برنامه اعتراضی زنان، در کنفرانس ۱۵ آگست که به همت جنبش زنان عدالت‌خواه افغانستان برگزار شد، پژواک حقیقت بود؛ جایی که یک زن، با صدایی بلند و استوار، فریاد آزادی و عدالت را به گوش جهان رساند

بدون دیدگاه

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *