در دل ادبیات مهاجرت، کتاب «نخ قرمز به جای لبهایش» نوشتهی زهرا نوری چون صدایی تازه، اما پر از زخم، از زندگی زنان افغانستان طنینانداز میشود. این مجموعه داستان کوتاه، شامل یازده روایت است که هر کدام برشی از واقعیتهای تلخ زنانی را به تصویر میکشند که میان سنت، مردسالاری و سکوت، راهی برای فریاد نمییابند.
نویسنده، مهاجرزادهای است که در ایران متولد شده و هرگز افغانستان را ندیده، اما با شجاعت قلم، به سرزمین مادری بازگشته؛ نه با قدم، که با واژهها. او تلاش دارد با این کتاب، بار سنگین رنجهای زنانی را روایت کند که حتی سادهترین نشانههای زنانگی برایشان به گناه بدل میشود؛ از بروز بلوغ گرفته تا پوشیدن کفش پاشنهبلند یا انتخاب لباس زنانه. در جهان داستانهای نوری، هر چیز زنانهای محکوم به پنهانشدن است، در فضایی که زنانگی «جرم» است و زنان باید در پستوی خانهها و زیر چادریها ناپدید شوند.
داستانها از همان ابتدا با ضربهای عاطفی آغاز میشوند؛ در روایت «دلم یک مادر خوب میخواهد»، دخترک نه از پدر که از مادر شکایت دارد؛ مادری که ناخواسته با جهان مردانه همدست شده و علیه دخترش میایستد، تا جایی که دختر برای داشتن «یک مادر خوب» خیالپردازی میکند. این تضاد، در داستان «مگر خودش یک زن نیست؟» هم تکرار میشود؛ جایی که حتی زنان، علیه زنان میایستند و برای سرکوب دردهای زنانه، با مردسالاری همصدا میشوند.
یکی از تکاندهندهترین روایتها، داستان «بیرون از خانه، زیر چادری» است؛ مشاجرهای بر سر پوشیدن کفش پاشنهبلند، که به ظاهر مسئلهای پیش پا افتاده است، اما در واقع فریادی علیه محدودیت حق انتخاب زنانه. اینجا، هر نشانهی ظریف زنانگی باید پاک شود؛ چه بر بدن زن باشد، چه در لباس یا حتی در رنگ و نقش.
در این کتاب، شخصیتها بیناماند؛ نه برای بیاهمیت بودن، که برای جهانشمول بودن. هر شخصیت تمثیلی است از یک درد، یک رنج تکرارشونده در تاریخ زنان. مکانها هم بیناماند، اما بوی افغانستان در تکتک واژگان جاری است؛ واژگانی به زبان دری که نویسنده با آن پیوندش را با سرزمین مادری حفظ کرده است. این ترکیب فارسی و دری، سبکی تازه را در ادبیات مهاجرت شکل میدهد؛ سبکی که میتوان آن را صدای نسل نویسندگان ایرانی-افغان دانست؛ نسلی که ریشه در مهاجرت دارد و روایتش از همین زخم زاده میشود.
*«نخ قرمز به جای لبهایش»* فقط داستان زنان افغانستان نیست؛ روایتی است که مرز جغرافیا را میشکند. این دردها جهانیاند؛ محدودیت زنان، سکوت تحمیلی، و مبارزه برای هویت، در هر کجای دنیا به شکلی رخ مینمایند. شاید همین ویژگی، کتاب را فراتر از یک مجموعه داستان مهاجرتی و به اثری فراگیر بدل کرده است.
این کتاب برای هرکس که میخواهد صدای خاموششده زنان را بشنود، یک دعوت است؛ صدایی که میان خطوط، نخ قرمزی را به جای لبها میدوزد تا فریاد زنان، حتی در سکوت، شنیده شود.